THE TOWER OF LONDONتاریخچه مختصری از برج لندن، یکی از نمادینترین مکانهای تاریخی در جهان
شرح
یکی از نمادینترین مکانهای تاریخی در جهان، برج لندن مکان اصلی برخی از مهمترین رویدادهای تاریخ بریتانیا بود. کاوش در تاریخ طولانی و جذاب آن، گروهی از شخصیتها را از افراد مشهور (مانند آن بولین و شاهزادگان در برج) تا غیرمنتظرهتر (جاسوسان، دزدان جواهرات و خرسهای قطبی) نشان میدهد که می توانید با تهیه تور های اروپا از آن لذت ببرید.
برج لندن توسط ویلیام فاتح پس از پیروزی معروف او در هاستینگز در سال 1066 تأسیس شد. مردان ویلیام با استفاده از بخشی از دیوار دفاعی عظیم رومی، معروف به دیوار لندن، شروع به ساختن یک قلعه قدرتمند برای تسلیم کردن ساکنان لندن کردند. در ابتدا یک قلعه چوبی ساخته شد، اما در حدود 1075-1079 کار بر روی نگهبانی غولپیکر یا «برج بزرگ» (که بعداً برج سفید نامیده شد) آغاز شد، که قلب چیزی را تشکیل داد که از قرن دوازدهم به برج لندن معروف شد.
اگرچه این برج بهعنوان قلعه و اقامتگاه سلطنتی ساخته شد، اما طولی نکشید که برج نقشهای دیگر و شگفت انگیزتر را به عهده گرفت. به عنوان مثال، در سال 1204، شاه جان یک باغ خانه سلطنتی در آنجا تأسیس کرد. پس از از دست دادن نرماندی در آن سال، هدیه تسلی عجیبی به او داده شد که شامل سه جعبه از حیوانات وحشی بود. چون جای دیگری برای نگهداری آنها نداشت، به برج بسنده کرد.
از دیگر جاذبه های دیدنی انگلیس در این نوشته اطلاعات کسب کنید.
ساخت قلعه فاتح
در دهه 1070، ویلیام فاتح، تازه از پیروزی خود خوشحال اما عصبی از شورش بود، شروع به ساختن یک قلعه سنگی عظیم در لندن کرد تا از قدرت سلطنتی خود دفاع کند. تا به حال چیزی شبیه به آن در انگلیس دیده نشده بود. ویلیام قصد داشت قلعه قدرتمندش نه تنها بر خط افق، بلکه بر قلب و ذهن لندنیهای شکستخورده نیز تسلط داشته باشد. ساخت این برج حدود 20 سال طول کشید. ماسون ها از نرماندی وارد شدند و با خود سنگی از کان فرانسه آوردند. بیشتر نیروی کار واقعی توسط انگلیسی ها تامین می شد.
گسترش قلعه
در طول تاریخ، برج برای دفاع و کنترل ملت، اقتباس و توسعه یافته است. هنری سوم (1216-1216) و ادوارد اول (1272-1307) قلعه ویلیام را گسترش دادند و دیوارهای بزرگ دفاعی با مجموعه ای از برج های کوچکتر اضافه کردند و خندق را بزرگ کردند. پسر جان، هنری سوم، این جنبه از نقش برج را با اشتیاق پذیرفت و در طول سلطنت او بود که خانههای سلطنتی به طور کامل تأسیس شد. عجیبترین حیوانات هنری سوم، خرس قطبی بود – هدیهای از پادشاه نروژ در سال 1252. سه سال بعد، جانوری بهقدری عجیب به خرس پیوست که حتی وقایعنویس مشهور متیو پاریس نیز فقط می توانست بگوید که “با تنه می خورد و می نوشد”. انگلیس از اولین فیل، پس از حمله کلودیوس استقبال کرده بود.
همچنین در قرن سیزدهم بود که این برج عملکرد دیگری را پذیرفت که شاید از یک قلعه انتظار نمی رفت. ادوارد اول که مصمم بود تولید سکهها را تحت کنترل بیشتر نگه دارد، ضرابخانه را در سال 1279 به اینجا منتقل کرد. انتخاب او با الهام از نیاز به امنیت بود: از این گذشته، کارگران ضرابخانه به معنای واقعی کلمه ثروت پادشاهی را در دست داشتند. این عملیات آنقدر موفقیت آمیز بود که تا اواخر قرن 18 در برج باقی ماند.
تقریباً همزمان با تأسیس ضرابخانه، این برج محل نگهداری اسناد دولتی نیز شد. برای قرنها پادشاه این اسناد را به هر کجا که سفر میکردند نزد خود نگه میداشت، اما حجم فزاینده، آنها را مجبور کرد در یک فضای دائمی – و بسیار امن – نگهداری شوند. در دوران سلطنت ادوارد اول، این برج، مخزن اصلی این اسناد شد.
مهاجمان شورشی
گفته می شد که هرکس که برج لندن را در دست داشت پادشاهی را در دست داشت، به همین دلیل است که همیشه هدف شورشیان و مهاجمان بود. یکی از بدنام ترین رویدادها، شورش دهقانان در سال 1381 بود که با وضع مالیات جدید توسط دولت ریچارد دوم آغاز شد. تحت رهبری والتر (یا وات) تایلر کاریزماتیک، در ژوئن 1381، 20000 شورشی به پایتخت لشکرکشی کردند و مستقیم به سمت برج لندن حرکت کردند. پادشاه موافقت کرد که با آنها ملاقات کند، اما به محض اینکه دروازه ها برای خروج او باز شد، 400 شورشی هجوم آوردند.
آنها در حال غارت کردن به سمت داخلی ترین قسمت های قلعه، به طبقه دوم برج سفید رسیدند و به کلیسای سنت جان هجوم بردند، جایی که اسقف اعظم مطرود کانتربری، سیمون سادبری را در حال عبادت یافتند. بدون معطلی او و همراهانش را به تاور هیل کشاندند و قصابی کردند. هشت ضربه تبر جلاد آماتور، برای بریدن سر اسقف اعظم لازم بود که سپس بر روی تیری در پل لندن قرار گرفت.
در همین حین، در داخل برج، اوباش، اتاق خواب پادشاه را غارت کرده و مادر و بانوانش را مورد آزار و اذیت قرار داده بودند. پسرش که دست به اقدام قاطع تری زد، برای دیدار دوباره با شورشیان به بیرون رفت و با رهبر آنها، وات تایلر، که توسط مردان پادشاه کشته شد، روبرو شد. بدون حضور کاریزماتیک او، شورشیان اراده جنگیدن را از دست دادند.
شاهزاده ها در برج لندن
با وجود چنین رویدادهای دراماتیکی مانند این، این برج تاریخ لندن به عنوان زندانی است که همیشه جذاب ترین زندانیها را داشته است. بین سالهای 1100 و 1952 حدود 8000 نفر به دلیل جنایات مختلف از خیانت و توطئه گرفته تا قتل، بدهی و جادوگری در داخل دیوارهای آن زندانی بودند.
یکی از بدنام ترین قسمت ها مربوط به “شاهزاده ها در برج” بود. پس از مرگ ادوارد چهارم در سال 1483، پسر و وارث او ادوارد تنها 12 سال داشت، بنابراین برادرش ریچارد (ریچارد سوم آینده) را به عنوان لرد محافظ منصوب کرد. آنچه بعدا اتفاق افتاد از آن زمان تاکنون موضوع بحث های شدیدی بوده است.
اکنون به طور گسترده پذیرفته شده است که مدتی در پاییز همان سال، شاهزاده ها بی سر و صدا به دست او، به قتل رسیدند. احتمالا هرگز معلوم نخواهد شد اما مظنون اصلی مدتها ریچارد سوم بود که ادعای تاج و تخت برادرزاده هایش را باطل کرده بود و خود را در ژوئیه 1483 به پادشاهی رسانده بود. اما افراد دیگری هم بودند که علاقه خاصی به کنار زدن شاهزادگان داشتند.
ظاهراً این دو شاهزاده بدون هیچ اثری ناپدید شده بود، اما در سال 1674 یک کشف قابل توجه در برج انجام شد. پادشاه وقت، چارلز دوم، دستور داد تا آنچه از کاخ سلطنتی در جنوب برج سفید باقی مانده بود، از جمله برجکی که زمانی حاوی پلکانی مخفی بود که به کلیسای سنت جان منتهی می شد، تخریب شود. در زیر پایه های راه پله، کارگران از یافتن یک صندوق چوبی حاوی دو اسکلت شگفت زده شدند. آنها به وضوح استخوان های کودکان بودند و قد آنها با سن دو شاهزاده در هنگام ناپدید شدن همزمان بود.
چارلز دوم در نهایت ترتیب دفن مجدد آنها را در کلیسای وست مینستر داد. آنها همچنان در آنجا دراز می کشند، با وقفه ای کوتاه در سال 1933، زمانی که یک بررسی مجدد شواهد قانع کننده ای ارائه کرد که نشان می دهد آنها دو شاهزاده بودند. جنجال در مورد مرگ آنها با کشف اسکلت ریچارد سوم در لستر در سال 2012 دوباره شعله ور شد.
برج لندن محل اعدام و زندان
دوره تودور بیش از هر زمان دیگری شاهد قربانیان خشم سلطنتی بود. این دوره ای بود که در آن تعداد خیره کننده ای از دولتمردان برجسته، کلیساها و حتی ملکه ها زندانی شدند. این قلعه مظهر وحشیگری رژیم تودور و مشهورترین پادشاه آن، هنری هشتم بود.
مشهورترین زندانی برج در دوران تودور، ملکه دوم بدنام هنری هشتم، آن بولین بود که در دربار دشمنان خطرناکی پیدا کرد. در میان آنها، وزیر ارشد پادشاه، توماس کرامول بود که تقریباً به طور قطع مسئول سقوط او بود. او از رفتار عشوه گرانه ملکه با خانواده مردان مورد علاقه او الهام گرفت و پادشاه را متقاعد کرد که او با پنج نفر از آنها – از جمله برادر خودش – در حال انجام امور زناکارانه است.
کرامول همه آنها را جمع آوری کرد و خود ملکه در 2 مه 1536 دستگیر شد. او را با یک کشتی به برج بردند و در تمام طول راه به بی گناهی خود اعتراض کرد و در همان آپارتمان هایی که برای تاجگذاری او در سال 1533 بازسازی شده بود زندانی شد.
آنه شاهد بود که پنج معشوق ادعایی او در 17 می در تاور هیل به قتل رسیدند. دو روز بعد او را از آپارتمانش به داربست بردند. پس از یک سخنرانی با وقار در نی زانو زد و چشمانش را به دعا بست. جلاد با ضربه ای پاک سر او را از بدنش جدا کرد. در حالی که چشمها و لبهای ملکه سقوط کرده به حرکت خود ادامه میدادند.
دشمن آن، توماس کرامول، در میان تماشاگران این نمایش وحشتناک بود اما پیروزی او کوتاه مدت بود. چهار سال بعد او به اتهام خیانت توسط کاپیتان گارد سلطنتی دستگیر شد و با بارج به برج منتقل شد.
توطئه باروت
مرگ الیزابت اول در سال 1603 نشان دهنده پایان سلسله تودور بود، اما برج لندن شهرت خود را به عنوان محل زندان و وحشت حفظ کرد. وقتی مشخص شد که پادشاه جدید، جیمز اول، قصد پیروی از سیاست مدارای مذهبی الیزابت را ندارد، گروهی از توطئهگران به رهبری رابرت کیتسبی طرحی برای منفجر کردن مجلس اعیان در جریان گشایش ایالتی پارلمان در 5 نوامبر طراحی کردند. 1605 (بعدها به عنوان نقشه باروت شناخته شد). تنها به لطف نامه ای ناشناس به مقامات بود که شاه و رژیم پروتستانش از بین نرفتند. مجلس اعیان حدود نیمه شب 4 نوامبر، درست چند ساعت قبل از اجرای طرح بازرسی شد و گای فاکس با 36 بشکه باروت – بیش از اندازه کافی برای تبدیل کل ساختمان به ویرانه – دستگیر شد.
فاکس مستقیماً به همراه دیگر نقشه کشانش به برج برده شد. آنها در خانه ملکه، نزدیک محل اعدام بازجویی شدند. فاکس در نهایت پس از تحمل عذاب قفسه (یک وسیله شکنجه متشکل از یک قاب معلق بالای زمین با یک غلتک در دو انتها) اعتراف کرد. مچ پاها و دستان متهم در دو انتها بسته شده بود و هنگامی که محورها به آرامی چرخانده می شدند، مفاصل قربانی دررفته می شدند. امضای لرزان روی اعترافات فاکس نشان می دهد که او به سختی قادر به نگه داشتن خودکار بوده است. فاکس و توطئه گران همکارش در ژانویه 1606 در وست مینستر با یک خائن مواجه شدند. گفته می شود باروتی که با آن برنامه ریزی کرده بودند رژیم جیمز را از بین ببرند برای نگهداری به برج برده شد.
برج لندن در دوران سلطنت فاجعه بار پسر جیمز، چارلز اول، زمانی که کشور وارد جنگ داخلی شد، دوباره در مرکز عمل قرار گرفت. پس از اعدام چارلز، الیور کرامول دستور نابودی جواهرات تاج – قویترین نمادهای قدرت سلطنتی – را داد که تقریباً همه آنها در ضرابخانه برج ذوب شدند. اما پس از احیای سلطنت در سال 1660، چارلز دوم مجموعه ای خیره کننده از جواهرات جدید را سفارش داد که از آن زمان توسط خانواده سلطنتی استفاده می شد. آنها در حال حاضر محبوب ترین جاذبه در داخل برج هستند.
تاج جواهر در برج لندن
تریسی بورمن می نویسد که تاج اکنون محبوب ترین جاذبه در داخل برج هستند. اگرچه برج لندن متعاقباً به عنوان یک اقامتگاه سلطنتی از کار افتاد، اما همچنان کلیدی برای دفاع از کشور باقی ماند. دوک ولینگتون، که پاسبان برج در اواسط قرن نوزدهم بود، بسیاری از وظایف غیرنظامی آن، بهویژه باغبانی را کنار گذاشت و محلهای اقامتی جدیدی برای پادگان خود ساخت که به بلوک واترلو معروف شد. اکنون اینجا خانه تاج جواهر است.
در طلوع قرن بیستم به نظر می رسید که نقش برج لندن به عنوان یک قلعه و زندان مربوط به گذشته است. اما ظهور دو جنگ جهانی همه اینها را تغییر داد. یکی از بدنام ترین زندانیان، دست راست آدولف هیتلر، رودولف هس، بود که در ماه می 1941 پس از فرود غیرمنتظره در اسکاتلند، احتمالاً برای یک مأموریت صلح، به لندن آورده شد. او در خانه ملکه در برج نگهداری شد و چهار روز راحت را در آنجا گذراند و سپس به تعدادی خانه امن منتقل شد.
برج لندن امروز
این برج تا حد زیادی یک قلعه زنده باقی می ماند و مانند آفتاب پرست را با شرایط تغییر یافته خود وفق می دهد و در عین حال قرن ها سنت را حفظ می کند. هنوز هم خانه یئومان گاردرهای معروف جهان یا «بیفترها» و همچنین کلاغها است – حداقل نیم دوجین از آنها باید در محدوده قلعه بمانند وگرنه، طبق افسانه، سلطنت سقوط خواهد کرد.
در سال 2014، به مناسبت صدمین سالگرد آغاز جنگ جهانی اول، خندق برج با 888246 خشخاش سرامیکی پر شد که هر یک نشان دهنده یک کشته نظامی بریتانیایی یا استعماری در طول درگیری بود. «سرزمینها و دریاهای سرخ خون را فرا گرفت» به سرعت به یکی از نمادینترین مکانهای دیدنی لندن تبدیل شد که میلیونها نفر از سراسر جهان از آن بازدید کردند.